بیماری یا توهم بیماری!؟
معضلی به نام توهم بیماری
ارجاع به دلیل «تشخیص خود بیمار انگاری» به اتفاق روتینی تبدیل شده که از سوی متخصصین مغز و اعصاب به مشاوران روانشناسی صورت می گیرد.
وقتی اقدام به دریافت شرح حال از این دست بیماران می کنیم، آنها از حملات وحشتناک و کابوسهای شبانه خود میگویند. از سردردها، سرگیجهها و بیحسی قسمتهایی از بدن که حداقل هفتهای یکبار بخصوص بعد از بیدار شدن از خواب به سراغشان میآید و سرانجام از کممحلی برخی پزشکان گلایه میکنند. بیمارانی که تقریباً مطمئن هستند که به MS مبتلا شده، چندین بار آزمایش MRI داده و در نهایت آنها را به روانشناس ارجاع دادهاند.
خیلی زود میفهمم با یکی دیگر از MS زدگانی سروکار دارم که بهموازات افزایش آمار بیماران MS، تعداد آنها نیز روزبهروز بیشتر میشود. یک عارضه روانی که حتی میتواند ناتوانکنندهتر از فلجی باشد که بیماران مبتلا به MS تجربه میکنند و در صورتی که این علائم ادامه پیدا کند (بهطور معمول بیش از 6 ماه)، بر اساس طبقهبندیDSM-5 میتوان آن را در طبقه اختلال علائم جسمی(Somatic Symptom Disorder) قرار داد. هر چند در مورد بیشتر MS زدگان، از آنجاکه علامت بارز جسمانی مثل سرگیجه، اختلال بینایی، فلج و... کمتر دیده میشود و فقط اشتغال ذهنی و ترس از ابتلا به این بیماری مطرح است، تشخیص اختلال اضطراب بیماری (Illness Anxiety Disorder) محتملتر است که در هر دو صورت این عارضه با افت قابل توجهی در وضعیت سلامتی همراه است و انتظار میرود در بسیاری از افراد مبتلا، نمره وضعیت سلامتی زیر هنجار جمعیتی باشد.

مبتلایان به این عارضه اغلب نگرانیهای زیادی در مورد بیماری MS دارند و علائم جسمی خود را بیجهت تهدیدکننده، پرخطر یا مشکلساز ارزیابی میکنند. آنها معمولاً بدترین فکر را در مورد سلامتی خود دارند و حسهای طبیعی خود ازجمله سردرد، ضعف، خستگی و بیحسیهای ناشی از قرار گرفتن در وضعیت نامناسب جسمی را به بیماری نسبت میدهند. در موارد شدیدتر علاوه بر علائم شناختی، علائم رفتاری مانند وارسیهای مکرر بدنی، درخواست مکرر کمک پزشکی و یا در برخی موارد اجتناب از مراجعه به پزشک یا اجتناب از فعالیت جسمی نیز بروز میکند. در بسیاری مواقع و با توجه بهشدت اختلال، اطمینان بخشی از سوی پزشک در مورد اینکه علائم، دلالت بر بیماری جسمی مهمی نمیکنند، عموماً کوتاه اثر است و یا از طرف مبتلایان حمل بر جدی نگرفتن علامتهایشان میشود. از آنجاکه تمرکز بر علائم جسمی مشخصه اصلی اختلال است، مبتلایان بیشتر جویای خدمات پزشکی هستند تا خدمات سلامت روان و ارجاع آنها به متخصص سلامت روان ممکن است با مقاومت زیادی از سوی شخص مواجه شود.
در ایجاد این عارضه عوامل مزاجی و محیطی هر دو دخیل هستند. مطالعات نشان میدهد این اختلال در افراد با صفات شخصیتی هیجان پذیری منفی (روان رنجور خویی) شیوع بالاتری دارد. بسیاری از افراد مبتلا همزمان علائم اضطراب، افسردگی و حتی در مواقعی مانند مثال ذکر شده حملات پانیک را نشان میدهند که به نوبه خود میتواند باعث تشدید علائم و اختلال شود. همچنین در کسانی که اخیراً حوادث زندگی پرفشاری را تجربه کردهاند، خانوادههایی که برای یکی از اعضا یا وابستگان، تشخیص بیماری MS داده شده و در زنان جوان (زنان بهطورکلی تمایل بیشتری برای گزارش علائم جسمانی دارند و در مورد MS با توجه به اینکه در زنان جوان شیوع بالاتری دارد، درصد بالای زنان MS زده قابل پیشبینی است) احتمال بروز این اختلال بیشتر است.
ریشه MS زدگی کجاست؟
از عوامل اجتماعی که در بالا رفتن شیوع MS زدگی اهمیت بسزایی دارد، تمرکز بیش از حد رسانهها و پایگاههای اطلاعرسانی بر ابعاد منفی بیماری و نادیده گرفتن پیشرفتهای چشمگیر علم پزشکی درزمینه کنترل علائم MS است؛ بهگونهای که این بیماری چنان زیر ذرهبین جمعی قرارگرفته که مجال اطلاعرسانی مناسب درزمینه سایر بیماریها را تحتالشعاع خود قرار داده است. با توجه به سطح بالای اضطراب و ناراحتی که MS زدگان تجربه میکنند، علاوه بر ارائه راهکارهای اجتماعی، دخالت بهموقع متخصصین سلامت روان ضروری به نظر میرسد. مطالعات نشان میدهد مبتلایان به اختلال علائم جسمی و اختلال اضطراب بیماری حتی اگر اطمینان حاصل کنند بیماری اضطرابآورشان (مثلاً MS) را ندارند، نوع بیماری عامل ترسشان تغییر میکند که این خود نشاندهنده ریشه دواندن ترس از بیماری در اعماق وجود فرد مبتلاست که هر بار با چهرهای متفاوت بروز میکند و در بسیاری مواقع درمان نیازمند جلسات طولانی مدت روانکاوی و رویکردهای عمیق روانشناسی است.
مژده بیات
کارشناس ارشد مشاوره
دیدگاهها
توجه: تجویز و تعیین دوز دارو به عهده پزشک می باشد. سوالات در این خصوص انتشار و پاسخ داده نخواهد شد.
"مصرف خودسرانه دارو عوارض و آسیبهایی جدی دارد لطفا از مصرف خودسرانه دارو بپرهیزید"
افزودن دیدگاه جدید